- گوهر پرست
- پرستنده گوهر: پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست زیر پای دست تو دست سپهر اخترفشان. (فرخی)، گوهر فروش گوهری جواهری: بسی سالها شد که گوهر پرست نیاورد از این گونه گوهر بدست. (نظامی)
معنی گوهر پرست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرستیدن گوهر، گوهر فروشی
آنکه علاقه مند بقبر است: ... همه گور پرست باشند و همچون دختر کان که لعبت بیارایند. رافضی گورخانه بیاراید و منقش کند
پرستنده گوهر: پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست زیر پای دست تو دست سپهر اخترفشان. (فرخی)، گوهر فروش گوهری جواهری: بسی سالها شد که گوهر پرست نیاورد از این گونه گوهر بدست. (نظامی)
آپتئور، آپتئوز
آنکه صورت ظاهر را بیند و از باطن بی خبر ماند ظاهری. نما پرست پوسته بین پوسته پسند
علاقه مندی به قبر
آنکه مروارید را پرورش دهد
پرستیدن گوهر، گوهر فروشی